یکشنبه، مرداد ۴

علا قـمـند ا ن بـه مـهـا جـر ت بــه کا نـا د ا بـخـو ا نـنـد

مطلب زیر از سایت از قلب کویر نقل شده است و اطلاعات جالب توجهی است در مورد بیمارستان کودکان در تورنتو. وقتی خوندمش دیدم که خیلی هم با بیمارستان کودکان ایران فرقی نداره فقط به نظر یه کمی بزرگ تراز بیمارستان های ایران باید باشه. شما هم قضاوت کنید و نظرتون رو بنویسید شاید من اشتباه می کنم !!!؟؟؟؟
بيمارستان كودكان تورنتو در حال حاضر عنوان شماره يك در دنيا رو داره، الان چند سالى هست كه ( فكر كنم از سال 2004 ) اين بيمارستان نامبر وان در دنياست. البته من اميدوارم كه هيچ پدر و مادرى گذرش به بيمارستانها نيفته اما براى كسى كه واقعا احتياج به درمانهاى پى در پى و تقريبا مرتب داره، وجود چنين بيمارستانى با سرويس هاى فوق العاده اش يكى از بزرگترين نعمات به حساب مياد.
فضاى زيباى بيمارستان كه من بهش ميگم هتل 5 ستاره و تزئيينات داخليش باعث شده كه بچه ها بيشتر به يك مكان تفريحى نگاه كنند كه با كلى خاطرات خوب ميرن توش و با خاطرات بهتر ميان بيرون. ساختمان بسيار بزرگ تقريبا تمام شيشه اى با يك نظم و ترتيب و تميزى غير قابل توصيفش، و بوى بسيار خوبى كه مرتب داره از طريق تهويه داخلى در فضا ميپيچه، ميتونه هر جايى رو جلوى چشمت بياره غير از بيمارستان،اين ساختمان از 4 قسمت تشكيل شده كه به اصطلاح به هر كدوم از قسمتهاش ميگن وينگ .
گذشته از فرهنگ بسيار قشنگ كادر پزشكى اينجا كه واقعا قابل تحسينه، اين بيمارستان واقعا پرسنلى استثنايى داره و بنا به گفته پزشكان و پرستاران اين بيمارستان، ماهى يك بار هر كدوم از كادر بايد تست ETHIC رو پاس كنه. هر كسى بنا به مساله اى كه داره با يك دپارتمانى سر و كار داره .

و اما مراحل يك بازديد به جهت جراحى.
بعد از اينكه روز و ساعت عمل مشخص ميشه، حدودا 2 ساعت قبل بايد در محل حاضر باشى ( اين در حالى هست كه از قبل وقتى تعيين شده باشه، گاهى آدم مجبور ميشه اورژانسى بره كه خوب ديگه هيچى ) بلافاصله بعد از اينكه تمام برگه ها توسط همراه بيمار پر ميشه، اونهم در نهايت احترام و ادب، اولين كسى كه مياد توى اتاق انتظار پزشك جراح مورد نظر هست، اين پزشك تقريبا هرگز بدون كاغذ و مداد نمياد، چون اول دست ميده، خودش رو معرفى ميكنه ( باز هم تو كيس هايى كه دكتر هميشه ثابته، ديگه معرفى نميخواد ) و كاغذ و مداد رو ميگذاره روى ميز و دقيقا شبيه يك كلاس آناتومى بسيار دقيق و ريز تمام شرايط رو توضيح ميده و با دقت روى كاغذ ميكشه كه امروز مراحل عمل به اين شكل هست و ما داريم چكارى براتون انجام ميديم، اين كار شايد خيلى به نظر مهم نباشه اما وقتى به عنوان يك همراه نشستى اونجا و هيچ اطلاعى از علم پزشكى ندارى، اين كار تا سر حد مرگ برات دلخوشى دهنده است و لذت بخش، هم چيزى و كلى اصطلاح جديد ياد ميگيرى، و هم اينكه ديگه مثل يك آدم كور و چشم بسته نيستى. بعد از اينكه دكتر اصلى ميره بيرون، دكتر بيهوشى مياد و اين دكتر معمولا به دفعات عوض ميشه، طبق معمول خودش رو معرفى ميكنه، و اونجا اتاق انتظارش پر از اسباب بازيهاى متفاوت براى سنين مختلف هست و نحوه رفتار پزشك بيهوشى با هر بچه بنا به سن و سالش متفاوته، مثلا وقتى كه با يك بچه 10- 12 ماهه طرفه، سرم رو وصل ميكنن و بچه روى تخت ميره به سمت اتاق اما مثلا براى بچه های بزرگ تر ، دكتر بيهوشى هيچ كارى بهشون نداره، و اين در حال پلى استيشن بازى كردن، اونم مياد كنارش و سلام و احوالپرسى و اينكه، الان لول چندى؟ اه بزن ، برو و گاهگاهى هم خودشون شريك ميشن با بچه بازى ميكنند ( براى 2-3 دقيقه ) و وقتى كاملا بچه به طرف اعتماد كرد كه نه بابا اين خودش هم اهل حاله، بعد شروع ميكنه باهاش حرف زدن، هر بچه حق داره كه يك عروسك با خودش ببره توى اتاق و همون دستبند اسم و فاميل رو كه به دست بچه ميزنند همون رو به عروسك هم ميزنند،
TEDDY BEAR امير بعد از اون دكتر ميپرسه كه عروسك با خودت آوردى؟ اسمش چيه ( اين مراحل براى تمام بچه هاى اين سن كاملا جنبه عمومى داره مختص يكى نيست، يك چيزى شبيه روتين هست ) و بعد از اينكه اسمش رو پرسيد، بهش ميگه، اوكى قراره كه تو و تدى ( TEDDY BEAR) يك ماسك بذارين روى صورتتون و من ببينم كه كدومتون ميتونه زودتر بخوابه، اما اين ماسك ها 3 تا طعم مختلف داره، توت فرنگى، BUBBLE GUM و هندوانه، حالا كدومش رو بيشتر دوست دارى؟ بچه جواب ميده و بعد دكتر ميپرسه كه فكر ميكنى عروسكت ( اسم عروسك رو ميگه ) كدوم رو بيشتر دوست داشته باشه، و در حين همين مكالمات و در حاليكه بلافاصله شروع ميكنه به تغيير بحث درباره اينكه كدوم گيم رو بيشتر دوست دارى، و اينكه چه فيلمى ( فيلم كودكان ) الان در حال اكرانه، و كلا بچه ها شديدا حال ميكنن كه ميبينن طرف الان با تمام كاراكترهاى مورد علاقه اش در اون فيلم آشناست و يك اعتماد خوبى رو بهشون ميده، و بدون اينكه بفهمند چى شد، در بزرگ اتاق عمل پشتشون بسته ميشه و تو مى مونى و يك اتاق انتظار خيلى شيك و تميز با انواع چاى و قهوه، و اينترنت وايرلس و لپ تاپ كه ميتونى باهاش حتى از طريق VPN به محل كارت وصل بشى و كار كنى و نفهمى كه زمان چطور ميگذره، يا گاهى هم يك كتاب، و يا اتاق فيلم كه ميتونى برى بشينى دى وى دى خودت رو انتخاب كنى و فيلم ببينى و يا كافى شاپ طبقه همكف كه ميتونى با خيال راحت بشينى و يك صبحانه درست بخورى .
اما قبل از اينكه هر كارى بكنى بايد منتظر باشى كه دكتر بيهوشى بياد بيرون و بهت بگه كه بچه به خوبى و با آرامش خوابيده و تيم دارند كارشون رو شروع ميكنن، از موارد خيلى جالب كه من واقعا نشونه احترام به بيمار ميدونمش، اينه كه اصلا مهم نيست دكتر چند ساله باشه، و تجربه اش چقدر، به هر حال اين از وظايف اون كادر هست كه هر بار به همراه بيمار بگن كه ممنونم از اينكه به من تراست كردى. ( بر خلاف ايران كه آدم ديگه دكتر ها رو بعدش يا شايد حتى قبلش هم اصلا نبينه، اينجا كاملا ميدونى با كى دارى كار ميكنى ) .
توى اتاق انتظار هم يك بورد كامپيوترى هست كه روش اسم بچه رو نوشته و تمام پروسه روش مياد، مثلا شروع ساعت 8 صبح ، بعدش ميزنه، ON GOING، بعدش ميزنه كه تموم شد و در آخر كه جلوى اسم مياد، PACE POST ANESTHETIC CARE UNIT كه اينجا همراه ميتونه بره و بيمار رو ببينه، اما قبلش پزشك جراح مياد توى اتاق و دوباره از سر نو قصه رو برات ميگه، كه چكار كرده ( يعنى جدى با تمام ريز جريان ) و در آخرش ميگه ممنونم كه به من تراست كردين ( اين جمله از نظر روانى منو ميكشه، يعنى جدى خيال ميكنم كه با يك آدم حسابى خيلى فهميده و با شعور طرفم كه به جاى اينكه ادعا داشته باشه كه الان چاره اى ندارى جز اينكه به من اعتماد كنى اما ، اينجورى برخورد ميكنه، از نظر من و خيلى از همراهان بيمار، اين جمله انگار آرامش عميقى به آدم ميده ) و به اين ترتيب منتقل ميشى به بخش مورد نظر. در هر بخش اتاق ها فقط يك تخت داره به همراه يك كمد لباس ديوارى، يك سوفا بد كه براى همراه مريض هست، يك تلويزيون متصل به كيبل با حدود 30 كانال، يك سرويس دستشويى و توالت و حمام با شامپو و صابونهاى خوشبو و يك ست كامل حوله حمام، و يكسرى كامل ملافه و بالش براى همراه بيمار، و صد البته اينترنت وايرلس، اما بسته به شرايط بچه اى كه اونجا خوابيده، بهت ياد آورى ميكنن كه ميتونى از لپ تاپ استفاده كنى يا نه. پرستار ها مرتب و هر يك ساعت يكبار ميان و همه چيز رو چك ميكنن، خودشون كاملا حواسشون هست ، قبلا ها ريپورت رو كه مينوشتن با مداد بود، اما اخيرا براى جلوگيرى از تقلب و پاك كردن و احتمال دروغ گفتن فقط با روان نويس بايد باشه و اگه هم خط خوردگى داشته باشه همراه مريض بايد تاييد كنه كه جلوى چشم اون خط زده و تصحيح كرده. بعد از طى شدن دوره لازم و مرخص شدن، تنها بايد بگى خداحافظ و بياى بيرون، تمام اينها كاملا رايگانه، و از لحظه اول تا آخر چيزى به اسم حسابدارى و بفرمايين صندوق بپردازيد و اينها نخواهى شنيد ولى با تمام اين وجود تمام احترامى كه لازم دارى و يا شايد خيلى بيشتر رو ميبينى.اينهم بگم كه عمده در آمد اين بيمارستان از راه FUND RAISING هست و هستند كسانيكه در طول سال بيش از 100 هزار دلار هم به اين بيمارستان كمك مى كنند، چون بيس اين بيمارستان، تحقيقى هست و در سال كلى فلوشيپ ميده به پزشكان متخصص خارجى.
اين چيزى كه اينجا ميگم شايد خنده دار باشه، اما واقعا يك چيزى كه تو بيمارستانهاى ايران حالم رو بد ميكرد، اون حجاب و روسرى بود كه بايد داشته باشى، لطفا به زمان حرف من هم توجه كنيد، الان رو نميدونم اما آخرين بارى كه جدى بيمارستان بودم، تو ايران وقتى بود كه بابا سكته كرده بود سال 1992-93 حدودا، و توى سى سى يو، چند تا خانم هم بودند، اينقدر دلم براى خودشون و همراهاشون ميسوخت كه نگو، همش مواظب بودن كه اين آدم نيمه جون روسرى از سرش نيفته.

هیچ نظری موجود نیست: