دوشنبه، مرداد ۵

نـکـا تــی د ر مـــو ر د شــغــل و کـا ریـا بــــی و نـو شـتـن ر ز و مـه کـــا ر ی و مـصـا حـبــــه د ر کـا نـا د ا « بـخـش ا و ل »

در این پست و چند پست بعدی در بخش های مختلف نکاتی رو که بعضی از دوستان مهاجر در وبلاگ هایشان با توجه به تجربیات خود مطرح کرده اند عینا نقل می کنم . به امید اینکه مفید واقع شود.
مطلب زیر در وبلاگ از قلب کویر درج شده که حاوی نکات مهمی در خصوص شرایط کار و مصاحبه کاری است:
يكى از چيز هايى كه باعث ناراحتى و اعتراض عده زيادى شده مساله كار و پيدا كردن شغل مناسب بعد از ورود به كانادا و مهاجرت به اينجاست. براى اينكه يك كم برسم جلوتر و بتونم به اين موضوع كاملا اشاره كنم، يك كمى مقدمه چينى مى كنم و بعد باز در پستهاى بعدى كامل ترش ميكنم. اول اينكه كانادا هم مثل هر كشور قانونمند ديگه، يكسرى فرمول ، شعار و قوانينى داره براى چرخوندن اقتصادش، و به طور كلى بر پايه همين اصول و قواعد نيروى كار تامين مى كنه.
1- شعار اصلى اقتصاد كانادا اينه: از ليوان آبى كه دارى ميخورى براى ليوان بعدى سرمايه گذارى كن . معنى دقيق اين جمله اينه كه اينجا كشور مصرفى نيست كه راحت آب رو بنوشى و حالا خدا بده بركت تا ليوان دومى كى مرده كى زنده. شما به عنوان يك آدم تشنه مسئول هستيد براى به دست آوردن ليوان دوم خلاق و مبتكر باشيد كه همزمان با نوشيدن ليوان آب به اين فكر كنيد كه چه راهكارى ميتونيد داشته باشيد كه به جاى اينكه بارى بر دوش دولت باشيد كه آب رو براتون فراهم كنه، خودتون فراهمش كنيد.
2- شعار اصلى HRDC يا HUMAN RESOURCES براى استخدام كردن افراد اينه كه : به جاى اينكه سوپر وايزر باشى و از كارگرت بپرسى اين ماشين چه جورى كار ميكنه، بهتره يكماه كارگر باشى و خودت ياد بگيرى كه اين ماشين چه جورى كار ميكنه.هيچكس علامه نيست. شما ، من يا هر كسى ديگه كه مياد اينجا ليسانس ، فوق ليسانس و دكترا داره اما از كشورهاى ديگه. كشورى كه حتى هيچ چيزش هم شبيه به اينجا نيست. در اينكه مهاجر وارد به اينجا مهندسه هيچ شكى نيست، اما آيا چقدر راجع به سيستم كارى اينجا و حتى طرز برخورد با كارگرى كه 5 ساله اينجا كار كرده رو ميدونه اين مهمه. اينهم توجه كنيد كه اين شعارها و اصول فقط مال مليت خاصى نيست مثلا ايرانى، هيچ فرقى نداره. هر شخص تازه وارد به كانادا به عنوان مهاجر شامل حال اين قوانين ميشه، اين دليل اصليه كه طرف حتى با اينكه ميدونه كه اون مهاجر چه بك گراندى داره اما باز هم ترجيح ميده اول به عنوان شغل ابتدايى، وارد محيط و سيستم بشه و بعد در رده بالاتر قرار بگيره، هيچ ربطى به نژاد پرستى و سو استفاده از مهاجر نداره.
3- اخلاق خوب و ATTITUDE مثبت. باز هم HRDC ميگه ميتونى معلول باشى، مريض باشى، زبان پرفكت نداشته باشى ، اما نميتونى بد اخلاق و اخمو باشى. طلبكارى، غد بازى، حاضر جوابى و چپ چپ نگاه كردن ، پا كوبيدن زمين ، اعتراض كردن نسبت به همكارها، شكايت كردن و خبر چينى و همه اينها ميتونه حتى منجر به اخراج يك كارمند باشه. قرار نيست هم كه بر عكسش آدم بخواد از ترس بيكار شدن هى بادمجون دور قاب چينى كنه ، نه، با كمى سياست و درايت ميشه محيط رو محك زد و اختيار رفتار رو به دست گرفت. حتى ميشه خيلى زود همكار ها رو شناخت و با هوشمندى باهاشون رفتار كرد ( اين چون نسبتا مهمه، يك بار مفصل بازش ميكنم)
4- وقتى براى معرفى خودت پا ميذارى جلو، هميشه از فعل حال استفاده كنيد. هيچكس طالب اين نيست كه بدونه شما در كشور خودتون قبلا چى بودين و چه كارى ميكردين همه ميخوان بدونن چه طورى ميتونيد خودتون و زندگيتون رو منيج كنيد. يك اصل خيلى كلى كه دولتمردان كانادا بهش اعتقاد دارند اينه كه همه آدمهاى اين كشور به هم مرتبط هستند و در نهايت تك تك اونها به اقتصاد كشور وصل ميشن. بر همين اساس تلاش دولت بر اينه كه بتونه هر چى بيشتر ، از تعداد آدمهاى بى فايده كم كنه. يكى از دلايل عمده تغيير روند مهاجرت اين بود. در آخرين سمينارى كه مربوط به اقتصاد و مهاجرت بود شركت داشتم، آقايى كه نماينده اداره مهاجرت بود و صحبت ميكرد گفت در سالهاى اول فقط مهم اين بود كه اين كشور رو با پذيرش مهاجر زنده نگهدراريم، اما الان متوجه شديم كه مهاجرين كانادا چند دسته هستند، مهاجر درجه 1 كه اينجا كار ميكنه و هم خودش از مزاياى اجتماعى بهره مند ميشه هم باعث ميشه كه چرخ اقتصاد بچرخه، مهاجر درجه 2 كه اينجا از مزاياى اجتماعى بهره مند ميشه به صورت CASH كار ميكنه ماليات نميده و در آخر از همه چيز گله داره، مهاجر درجه 3 كه از بدترين انواع مهاجران هستند و عمدتا از كشورهاى خاورميانه و كشورهاى HIGH RISK ، اونهايى كه ميان اينجا ، چند ماه مى مونن بعد با دروغ و كلك مدت زمان 1000 روز اقامت رو پر مى كنند، پاسپورت كانادايى مى گيرند و بر ميگردند كشور خودشون و در آخر اگر كوچكترين جريانى در كشورشون پيش بياد پاسپورت به دست ميرن جلوى سفارت كانادا كه ما شهروند كانادا هستيم و بايد ما رو كمك كنيد. اينها پر خرج ترين و بى مصرف ترين نوع مهاجر هستند، نمونه روشنش جنگ 2-3 سال پيش بيروت و هزينه چندين ميليون دلارى كه دولت كانادا متقبل شد تا بتونه عده اى به ظاهر شهروند كانادايى رو از اونجا نجات بده. دولت كانادا باور داره كه تا به حال احمقانه ترين هزينه اى كه انجام شده همون نجات مردمى بوده كه هيچ وقت در كانادا حتى 1 دلار ماليات ندادند و در شرايط خطر متوسل به دولت كانادا شدن. نوك نيزه دولت كانادا فعلا به سمت اين مهاجران هست و بيشترين تغيير در روند مهاجرت و سيتيزن شيپ عمدتا ' به اين دليل بوده. شايد جاى اين توضيحات اينجا نبود اما ميخواستم كه كمى اذهان نسبت به سياستهاى مهاجرتى دولت روشن بشه.
اينكه يك عده باور دارند كه دولت كانادا مهاجر تحصيلكرده ميگيره كه راننده تاكسيش هم ليسانس و دكتر باشه كاملا صحبتى مغرضانه است يا از روى جهالت. اتفاقا دولت كانادا ميخواد از اين به بعد مطمئن بشه كه اگر كسى هم با مدركى مياد اينجا مى مونه ، كار ميكنه و قرار نيست فقط از پول ماليات يك عده ديگه استفاده كنه. تا جايى كه خبر دارم حتى از اين به بعد مصاحبه هاى مهاجرتى هم درش تغييرى ايجاد ميشه و از سال آينده هم ( فعلا در حال بحثه هنوز قطعى نشده ) كه اگر شرايط خطر ( مثل همون جنگ بيروت پيش بياد) حتى با داشتن پاسپورت كانادايى فقط كسانى رو به كانادا برگردونند كه اينجا كار ميكنند و محل سكونت دارند، و مهاجر درجه 1 به حساب ميان و مثلا فقط براى ديدار رفته بودن كشورشون كه از شانس بدشون جنگ شده، جمله آخر اين مقاله اين بود EITHER YOU ARE CANADIAN OR NOT! اگر هستى بشين كار كن ماليات بده، اگر فقط پاسپورتش رو ميخواى ما هم حالا يك فكرى برات مى كنيم. اما داشتم راجع به زمان حال ميگفتم كه وقتى ميريد مصاحبه، براى كار، اولا دست و پاتون رو گم نكنيد، دوما زيادى هم اعتماد به نفس كاذب با خودتون نبريد كاملا معمولى و نرمال. نگيد من در جايى كه كار ميكردم موفق بودم ( اون طرف به شما احترام ميذاره كه نگه به من چه !) بگين، من با توجه به شرايط تحصيليم و تواناييهام ميدونم و باور دارم كه براى اين شغل مناسب هستم ( فعل زمان حال، من الان صرفا براى شغلى كه معرفى كردين مفيد هستم ) لازم هم نيست در مصاحبه قصه حسين كرد شبسترى تعريف كنيد از پيشينه و گذشته و چى بودم و چى شدم ، مختصر و مفيد.

۲ نظر:

پوريا گفت...

علي جان اگر ممنكن است نام وبلاگ مرا به "مهاجر ونكوور" تغيير بده.
با تشكر

ناشناس گفت...

خداوندا دلم را دیده بگشای،
بدیده طلعت نادیده بنمای
بنه از معرفت راهی به پیشم،
از آن ره رهنمائی کن بخویشم
دلم را با غمت همخانگی ده،
زهر بیگانه اش بیگانگی ده
بمصر قرب خویشم کش عماری،
عنایت را ده آنجا پرده داری
زلیخای وجودم را زیاری،
بده از لطف خویش پرهیزکاری.
(خاوری شیرازی)

با درود و سلام
آرزوی لحظاتی خوش برای شما و خوانندگان وبلاگتان دارم.
علیرضا(MJ)